ماشین بخار وات
باید اعتراف کرد که صاحبان معادن ذغال سنگ می بایست همچون کرزوس (1) Cresus باشند و یا احتیاج بی مانندی آنان را وادار کرده باشد که از چنین دستگاه پر مصرفی استفاده کنند. بدون تردید می توان گفت که این ماشین ها
نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری
مترجم: حسن صفاری
باید اعتراف کرد که صاحبان معادن ذغال سنگ می بایست همچون کرزوس (1) Cresus باشند و یا احتیاج بی مانندی آنان را وادار کرده باشد که از چنین دستگاه پر مصرفی استفاده کنند. بدون تردید می توان گفت که این ماشین ها قسمت بزرگی از محصول ذغال معادنی را که خشک می کردند خود مصرف می نمودند و بسیار اتفاق می افتاد که مهندسین معادن مزبور این نکته ها را به صاحبان صنایع متذکر می شدند و اظهار تأسف می کردند. اما از دست اینان چه کاری بر می آمد؟ ماشین مزبور تا جایی که قدرت فنی آن عصر اجازه می داد تکمیل شده بود و چاره ای نداشتند جز آنکه تحمل کنند و جور بکشند.
ما که امروزه به خوبی بر تمام تاریخ این موضوع واقف هستیم می توانیم منصفانه قضاوت کنیم و بدرستی بگوییم که نقش ابداعات فنی در آن عصر در اختراع ماشین بخار به طور موقت خاتمه یافته بود. و از دست صنعتگر کاری ساخته نبود. ترقیات بعدی را فقط علم می توانست موجب شود. ترقی دیگری که می توانستند در انتظارش باشند این نبود که در جزوی از اجزای آن اصلاحاتی به عمل آورند بلکه لازمه ی چنین پیشرفت آن بود که مجموعه ی موضوع را مورد مطالعه قرار دهند و در اصول علمی ترمودینامیک تجدید نظر واقعی کنند.
دخالت علم در پیشرفت صنعت و بخصوص دخالتی از این نوع نه از قبیل نمودهایی است که ما در طی این صفحات فراوان با آن برخورد کرده باشیم. علت اساسی این موضوع آن است که روش منطقی و استدلالی به تدریج حاکم بر علوم آن عصر می شد و منطقه ای را از پس منطقه ی دیگر تصرف می کرد. اولین منطقه ای از علوم که به این طریق در اختیار منطق استدلالی قرار گرفت هندسه بود و عامل این کار یونانیان بودند.
این علم جدید بلافاصله ارزش و تأثیر خود را در پیشرفت فن معماری نشان داد و شاهد ما بر این مدعا معبد اکروپول Acropole است که هنوز بر پا ایستاده و تأثیر مزبور را نمایان می سازد و قبلاً درباره ی آن صبحت کردیم. دومین منطقه ای که به تصرف علم در آمد دانش نجوم بود که در دوران کپلر، گالیله و نیوتون ارزش منطقی یافت بهره برداری از این دانش بخصوص به وسیله ی فن دریانوردی انجام گرفت و خوب می دانیم که چه نتایج سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را موجب گشت و اکتشافات بزرگ دریایی چه نقشی را در زندگی آدمی انجام دادند. اکنون به تدریج منطقه ی سومی در حال تشکیل بود، زیرا در پرتو اکتشافات گالیله و توریچلی و پاسکال و اوتودو گریک و بویل و ماریوت، دانش دینامیک گازها ایجاد می شد. سومین دخالت فکر علمی در صدد بود که انقلابی به مراتب مهمتر از دو مورد سابق در مدنیت آدمی بوجود آورد زیرا اگر یکی از فروع مورد اول پیدایش هنر یونانی و بخصوص طرز تفکر یونانی بود و مورد دوم تجارت ماوراء دریاها و تفوق دریایی کشور انگلیس را ایجاد کرد منطقه ی سومی بانی مدنیت صنعتی و مکانیکی و موجب پیشرفت سرمایه داری در جهان و روش تفکر علمی جدید گردید.
دخالت قاطع علم برای ایجاد ماشین بخار جدید مبادی حقیر و ناچیزی داشته است. برای اینکه از این موضوع آگاه شویم شایسته است چشمان تصور را باز کنیم و در حدود سال 1763 در یکی از آمفی تئاترهای دانشگاه گلاسگو Glasgow در انگلستان کلاس درس پروفسور بلاک را در مد نظر آوریم.
جوزف بلاک Joseph Black (1799-1728) که از سال 1756 در این دانشگاه شیمی جدید و طب درس می داد در این اوقات دانشمندی فرزانه و سرشناس بود. در رساله ی دکترای خود اکتشاف مهمی کرده و گاز کربونیک را به جهانیان شناسانده بود. در این سالها ضمن درسهای خود اکتشاف دیگری را که خود او واضع آن بود یعنی نظریه ی حرارت و گازها را به شاگردان خود می آموخت.
در اوقاتی که در نتیجه ی اکتشافات فیزیک دانان، ابتدا از توریچلی تا ماربوت، تئوری گازها به وجود می آمد. درباره ی حرارت هیچ گونه نظریه ای داده نشده به مفهوم دیگر چنین تئوری در جهان وجود نداشت. به چه دلیل یخ آب می شود؛ چرا چون آب را گرم کنند بجوش می آید و سپس تبخیر می شود؟ در تحت چه شرایطی جسمی از یکی از سه حالت انجماد، میعان و تبخیر به حالت دیگر بر می گردد؟ اینها همه نمونه ای از مسائلی بود که از زمان لوئی چهاردهم مطرح گردید و به آنها جوابی داده نشد و یا اگر جوابی داشتند جنبه ی شوخی و تفنن داشت.
اول کسی که نظری پذیرفتنی و قابل تصور بدست داد فیزیک دان فرانسوی گییوم آمونتون Guillaume Amontons (1705-1663) بود وی این فکر را القاء کرد که همه ی اجسام در طبیعت آغشته از نوعی سیاله ی بی وزن به نام کالوریک (حرارتی) Calorique هستند و چنین فرض کرده بود که تبدیل جسم از حالتی به حالت دیگر نتیجه ی بیش و کم انباشته شدن کالوریک مزبور می باشد. امروزه هر کسی طبعاً در صدد بر می آید که این سیاله ی بی وزن و اسرار آمیز را با صفت «مضحک» متصف سازد، لیکن نباید فراموش کرد که هیچ نظریه ای را، تا آن زمان که متکی بر تجارب سودمند و بارور هستند و میتوانند جواب بعضی مشکلات علمی را بدهند، نمی توان مورد تمسخر قرار داد. در مورد کالوریک مزبور به خصوص باید یاد آور شویم که نظریه ی آمونتون شصت سال بعد از آن تاریخ مبنای تجارب بلاک قرار گرفت. و این تجارب بخصوص وقتی که وات توانست با اتکاء آنها ماشین خود را بسازد ارزش خویش را نشان دادند.
بلاک ابتدا متوجه شد که مقدار حرارت لازم برای آنکه درجه ی حرارت مقداری از جسم معینی را یک درجه بالا بریم همواره یکی است و به این طریق مفهوم حرارت مخصوص را به جود آورد و حرارت مخصوص ضریبی است که مشخص جسم مزبور می باشد و عیناً مانند جرم مخصوص و قابلیت حل شدن بستگی به خود جسم دارد و بس.
به مفهوم امروزی فی المثل می توان گفت که حرارت مخصوص هوا 237 درجه است زیرا اگر بخواهیم درجه ی حرارت یک گرم از هوا را یک درجه افزایش دهیم باید 237 درجه کالوری کوچک (2) حرارت مصرف کنیم و یا حرارت مخصوص آب وقتی که درجه ی حرارت آن درحدود 15 درجه باشد مساوی با یک است زیرا اگر بخواهیم یک گرم آب را از 15 درجه حرارت به 16 درجه برسانیم باید به آن یک کالوری حرارت بدهیم.
آنگاه وی آب جامد یعنی یخ صفر درجه را با آب مایعی که دارای همین درجه حرارت باشد مورد مقایسه قرار داد و ملاحظه کرد که اگر بخواهند یخ صفر درجه ی جامد را ذوب کنند حرارتی که لازم است 79/5 برابر بیش از وقتی است که منظور بالا بردن حرارت آب به میزان یک درجه باشد. این موضوع نشان می داد که برای آنکه یخ با حفظ درجه ی حرارت به صورت مایع درآید باید مقدار نسبتاً زیادی حرارت جذب کند و به عکس در مواردیکه آب صفر درجه با حفظ درجه ی حرارت به یخ تبدیل می شود عین این حرارت را آزاد می کند.
آنگاه تجربه کننده ی بزرگ نتایجی از همین قبیل در مورد بخار آب بدست آورد و ملاحظه کرد که اگر بخواهند یک گرم آب را از حرارت 99 درجه به صد درجه برسانند مقدار حرارت لازم غیر از آن است که برای تبخیر همین یک گرم آب لازم است. در مورد اول فقط یک کالوری حرارت لازم است و در مقام ثانوی 537 کالوری مورد احتیاج است. به مفهوم دیگر برای آنکه یک گرم آب را از صفر درجه به صد درجه برسانیم احتیاج به 100 کالری حرارت داریم اما وقتی که به حرارت 100 درجه می رسیم باید 537 کالری حرارت اضافی نیز مصرف کنیم تا تبدیل از حالت میعان به حالت تبخیر ممکن گردد. این موضوع بر بالاک ثابت کرد که ایجاد بخار آب عملی است که به مراتب از تولید آب گرم گرانتر تمام می شود.
در سال 1763 استاد دانشگاه گلاسکو این اکتشافات را برای شاگردان خود شرح می داد، در حالی که بر روی یکی از نیمکت های آمفی تئاتر در کنار شاگردان دیگر کارگر جوان بیست و سه ساله ای به نام جیمز وات James Watt با دقت بسیار از تقریرات او یادداشت بر می داشت. جیمز وات مورد حمایت دانشگاه گلاسکو و مورد توجه مخصوص استاد بود. سرگذشت او در دوران جوانی نمونه ی بارزی است از اینکه چگونه اصناف قرون وسطایی محتضر، حتی در قرن هیجدهم و حتی در کشوری مانند انگلستان، بانهایت حرص و قساوت از امتیازات و حقوق قانونی خود دفاع می کردند.
وات در 19 ژانویه ی سال 1736 در گرینوک Greenock واقع در اسکاتلند، سی کیلومتری شهر گلاسکو، متولدشد. (3) پدرش از صاحبان و سازندگان کشتی بود. کودک در کارگاههای پدری خیلی زود با ادوات دریانوردی از قبیل قطب نما و کرونومتر و ذات السدس و غیره آشنا شد و علاقه ی بسیار به این آلات پیدا کرد. طولی نکشید که این علاقه مندی تبدیل به ذوق مخصوص شد و هنگامیکه جوان مزبور بیست ساله شد خانواده اش تصمیم گرفتند که او را به شهر لندن بفرستند تا در ساختن آلات دقیق کشتی رانی تخصص پیدا کند.
در این هنگام اولین مخالفت اصناف قدیمی شروع شد. صنفی که وات با آن تعلق داشت شاگردان خود را فقط از بین اعضای صنف انتخاب می کرد و هر کس که عضو صنف بود می بایست هفت سال شاگردی کند. این وضع با زندگی وات تناسب نداشت از آنجا که در این هنگام وضع مالی خانواده ی او چندان تعریفی نداشت وی نمی توانست 7 سال شاگردی کند و می بایست هر چه زودتر وسیله ای بر انگیزد که بتواند امرار معاش نماید. بعد از اینکه یک سال شاگردی کرد نزد خانواده اش برگشت و تصمیم گرفت که بساط خود را در شهر گلاسکو بگسترد و در آنجا دکانی برای فروش ادوات دقیق دریانوردی باز کند.
در این هنگام دومین فریاد مخالف صنف بلند شد: هیچ کس حق ندارد کوچک ترین دکان یا مرکز فروشی باز کند مگر اینکه به تدریج تمام مراحل شغلی را به پیماید. بیم آن می رفت که جوان بیچاره محکوم به آن شود که از فقر و گرسنگی هلاک گردد. خوشبختانه دانشگاه شهر گلاسکو بداد او رسید و دست غمخواری بر سر او کشید، وی را تحت حمایت خود گرفت و سمت «سازنده ی ادوات ریاضی» دانشگاه را به او داد و کارگاه مخصوصی در داخل خود دانشگاه برایش تأسیس کرد.
به این طریق زندگی وات سر و صورتی به خود گرفت، از طرفی اسباب و ادوات آزمایشگاههای فیزیک دانشگاه را تعمیر می کرد و از طرف دیگر در مجالس درس بلاک که شخصاً به آن علاقه ی مخصوص داشت حضور می یافت. در سال 1763 نمونه ی کوچکی از ماشین نیوکومن را به کارگاه او آوردند و از وی تقاضای تعمیر آن را کردند.
اولین باری بود که وات ماشین نیوکومن رامی دید. بعد از آنکه آن را تعمیر کرد و قبل از اینکه دستگاه تعمیر شده را به قسمت فیزیک دانشگاه پس دهد، آن را بکار انداخت و با کنجکاوی خاص طرز عمل آن را تماشا کرد. حقیقت آن بود که این دستگاه به وضع منقطعی کار می کرد به این مفهوم که بعد از چندین ضربه ی سمبه تمام بخار موجود در دیگ گرم نابود می شد و دستگاه از کار می افتاد و انتظار می کشید تا بار دیگر در دیگ گرم به قدر کفایت بخار جمع شود و امکان حرکت میسر گردد. ماشین کوچک مزبور حرص عجیبی در مصرف بخار داشت و نشان می داد که ماشین های بزرگ واقعی با چه ولعی زغال مصرف می کنند و چنین اشتهایی در مصرف سوخت، جوان اسکاتلندی را متحیر ساخت.
وات تصمیم گرفت که علت این حرص شدید را پیدا کند و در صورت امکان علاج آن را جستجو نماید. و به این منظور تمام منابع درس استاد خود را به کمک طلبید و خود نیز مهیای انجام تجارب جدید گردید. ابتدا اندازه گرفت که از سوختن مقدار معینی از ذغال چه مقدار بخار آب تولید می شود و در نتیجه ی آزمایش بر او محقق شد که تجارب بلاک عین حقیقت است و بخار از نظر حرارت فراوانی که جذب می کند سیاله ی ذی قیمتی است و مشاهده کرد که ضمن انجام عمل این دستگاه مرحله ای که بیش از همه گران تمام می شود آن نیست که حرارت آب را به تدریج به 1000 درجه برسانند بلکه عبور از این درجه به مرحله ی غلیان که 537 برابر بیشتر حرارت مصرف می کند خرج اصلی را موجب می گردد. از این موضوع نتیجه گرفت که باید به هر قیمتی هست از اسراف چنین موجود گران قیمتی جلوگیری کرد و بنابراین باید حتی المقدور جلو اتلاف حرارت را گرفت.
اولین اقدام وات این بود که مجموعه ی دستگاه او اعم از استوانه و دیگ گرم و لوله های اتصال را عایق کند به طوری که حرارت به خارج نفوذ ننماید. اما بیهوده بودن این عمل وقتی بر وی به وضوح ثابت شد که ملاحظه کرد که در هر ضربه ی سمبه آب سرد وارد دستگاه می شود و دور تا دور استوانه را می گیرد.
این جریان آب سرد نه فقط درجه ی حرارت را به میران خانمان بر انگیزی پایین می آورد و می بایست مجدداً با صرف حرارت بسیار دستگاه را گرم کنند بلکه عمل انقباضی که در بخار داخل استوانه ایجاد می کرد بسیار ناقص بود.
بعد از آنکه بخار آب به حالت میعان در می آمد، آب مزبور حرارتی درحدود 75 درجه داشت به طوری که هنوز مقدار زیادی بخار آب در داخل استوانه باقی می ماند و در مقابل عمل فشار هوا برای پایین آوردن سمبه مقاومت میکرد و میزان این مقاومت معادل نیم جو بود به طوری که درحدود 50 درصد از قدرت ماشین به این وسیله تلف می شد.
راه علاج این کار مسلماً آن بود که تدبیری بر انگیزند که بخار آب به حد اکثر ممکن گرم باشد و آبی که از انقباض آن حاصل می شود به حداکثر ممکن سرد شود. وات ملاحظه کرد که لازمه ی این کار آن است که برای این دو عمل دو ظرف متفاوت و مجزا از یکدیگر در نظر گیرند. وی تصمیم گرفت که استوانه را به وسیله ی عایق کردن سطح خارجی آن همواره همانقدر گرم نگاهدارد و بخاری را که باید منقبض شود وارد محل مخصوصی به نام انقباض دهنده یا دیگ سرد کند و این دیگ سرد را همیشه ممکن بود با سهولت بسیار سرد نگاهدارند.
گذشته از آن آبی که به مصرف سرد کردن می رسید تنها عاملی نبود که ایجاد سرما می کرد، از آنجا که یک طرف استوانه باز بود، هر بار که سمبه سقوط می کرد قسمت داخلی استوانه در معرض هوای آزاد قرار می گرفت به طوری که آنچه از حرارت که در استوانه باقی مانده بود معدوم می گردید. برای رفع این مشکل تنها وسیله این بود که هر دو طرف استوانه را مسدود کنند و فقط راهی برای رفت و آمد میله ی سمبه بگذارند. نتیجه ی بدیهی این ابداع آن بود که چون دیگر هوا وارد استوانه نمی شد تأثیر فشار جو از بین می رفت و می بایست برای بازگرداندن سمبه به مبدأ عزیمت راه دیگری جستجو کنند. مخترع جوان راه این کار را به خوبی یافت: چاره این بود که در این هنگام بخار را بر هر دو سوی سمبه وارد سازند، زیرا چون به این طر یق فشار یک طرفی از بین می رفت سمبه خود به خود بر اثر وزن میله های تلمبه که بر بازوی دیگر لنگر آویزان بودند سقوط می کرد و به نقطه ی عزیمت باز می گشت.
ابداعی بود بی مانند و تغییری اساسی: ماشین وات دیگر مانند ماشینهای دنی پاپن و ساوری و نیوکومن «ماشین جوی» نبود بلکه ماشین بخار بود، فقط نیروی بخار به عنوان عامل محرک بکار می رفت و میزان فشار وارد به جای اینکه نیم جو باشد معادل یک جو و نیم می شد و هوا دیگر نقشی در این ماشین بر عهده نداشت.
وات اولین نمونه ی ماشین خود را به منظور خشک کردن معادن در سال 1769 درست کرد. سرمایه ی لازم برای این کار به وسیله ی یکی از صاحبان صنایع بیرمنگام Bir mingham بنام دکتر روبوک Roebuck در اختیار او قرار گرفت. این ماشین اولی را «با تأثیر ساده» می نامیدند زیرا از دو حرکت سمبه فقط یکی عامل حرکت بود. این دستگاه ماحصل سالها کوشش و مجادله و مرارت و سرسختی بود، تمام دارایی وات صرف تفحصات او شده و حتی سیصد هزار فرانک نیز به بلاک و دیگران مقروض بود. چون مقروض و ورشکست شده و درعین حال از سال 1764 تشکیل خانواده داده صاحب زن و فرزند بود، ناچار شد که موقتاً شغلی تجملی پیشه کند و بنابراین حرفه ی مساحی در پیش گرفت.
از آنجا که اشتغالات حرفه ای همه ی اوقات او را می گرفت و گاهگاه مجبور بود به مسافات بعید مسافرت کند و روزها از مسکن خود دور بماند و چون غصه های مالی و ناراحتی های خانوادگی همواره آزارش می داد به زودی امید خود را از دست داد و یقین کرد که ماشین او همواره به صورت نمونه ی واحدی باقی می ماند و هرگز اعقابی نخواهد داشت. زنش در هنگام زایمان جان سپرد وحامی او Roebuck روبوک درسال 1774 ورشکست شد و از کار دست کشید.
اما این نهایت بدبختی برای وات نشانه ی آن بود که تقدیر تغییر می کند. در واقع سرنوشت او از آن هنگام تغییر جهت داد که وی با یکی از صاحبان صنایع بیرمنگام بنام مایتوبولتون Matthew Boulton (1809-1728) روابط نزدیک برقرار ساخت. این شخص مردی بود فعال و مطلع و به هیچ وجه باکی از آن نداشت که تن به خطر دهد و سرمایه ی خود را در راهی که سود ندارد صرف کند، به شرط آن که شرایط کار با دقت حساب شده باشد و نوید فواید قابل ملاحظه ای را در آینده بدهد. وی ارزش ماشین وات را مورد آزمایش قرار داد و ملاحظه کرد که قدرت آن بیش از ماشین نیوکومن و مصرف آن کمتر از آن است و چنین تخمین زد که به حساب ریاضی باید این دستگاه جانشین دیگری شود و در سال 1775کاری کرد که به واقع می توان گفت همه ی آینده ی انقلاب صنعتی در گرو آن بود: به این مفهوم که در ماه مه آن سال برای ساختن این ماشین با وات شریک شد.
بولتون آینده را خوب دیده بود. طولی نکشید که مؤسسات معدنی پی در پی یکدیگر برای استفاده از تلمبه ی جدید تقاضا می فرستادند و چنانکه در زیر شرح خواهیم داد. از آنجا که کمپانی وات و بولتون سفارش ایشان را در شرایطی که به طور غیر عادی مساعد بود انجام می داد، هر یک در این کار بر دیگری سبقت می گرفت.
وات توانست قرضهای خود را ادا کند و تجدید فراش نماید و زندگی نسبتاً راحتی برای خود فراهم سازد. از سوی دیگر وی در صدد بود که جاه طلبی خود را به همان جا محدود کند، اما فکری که به نظر شریک او رسید بار دیگر بر نبوغ خلاق او برای اختراع مهمیزی زد.
بدون تردید تلمبه ی آتشی وات برای خروج آب از چاه بهترین وسیله ای بود که تا آن هنگام ساخته بودند ولی آیا امکان نداشت که بتوانند در موارد دیگر نیز از آن استفاده کنند؟ آیا حرکت متناوب لنگر را نمی توان غیر از میله ی تلمبه صرف تغییر مکان داد اسباب و وسیله ی دیگری کرد؟
تا این هنگام ویلکینسون برای آن مورد استعمال دیگری یافته و دستگاه دم کوره ی آهنگری را به کمک آن حرکت می داد. لیکن آیا ممکن نبود که آن را فی المثل به اره ای مکانیکی، به ماشین غلطک زننده ی پارچه ی به دستگاه نساجی، به سنگ آسیا و حتی به ماشین حدیده متصل کرد؟
خلاصه ی موضوع اینکه آیا ممکن نیست که تلمبه ی آتشی را به مقام موتور یا عامل محرکی تبدیل کنیم که مورد استعمال آن خیلی سهلتر و مفیدتر و عمومی تر از بکار بردن نیروی محرک حیوانی یا انسانی یا آسیای بادی و یا چرخی است که با نیروی آب به حرکت در می آید؟
حقیقت این بود که این نقشه در صورتی عملی می شد که یکی از معایب اساسی این دستگاه را بر طرف می ساختند. این ماشین وقتی به عنوان عامل محرک به کار می رفت که سمبه در اثر فشار بخار رو به طرف پائین می آمد و حال آنکه سیر صعودی آن بی استفاده می ماند و در واقع مدتی که به این طریق صفر می شد«دوران مرده ای» محسوب می گردید. به این طریق نوعی عدم نظم در حرکت دستگاه وجود داشت و این بی نظمی که در موارد خروج آب از چاه موضوع بی اهمیتی می شد در مقامی که مدعی حرکت دادن ماشین ابزاری به وسیله ی آن بودند نقیصه ی بزرگی به حساب می آمد. برای مورد استعمالی که بولتون در نظر گرفته بود چاره ای نداشتند جز اینکه تدبیری بیندیشند که در حرکت ماشین هم ضمن صعود و هم هنگام سقوط سمبه وضع اتصالی و فعال ایجاد شود.
از آنجا که رفیقش او را برای رفع این اشکال تحریک و تشویق می نمود از سال 1780 وات مجدداً مسئله را از سر گرفت و شروع به کار کرد. راه حل این مسئله اصولاً ساده می نمود و کافی بود که با وسیله ای متناوباً فشار بخار را بر هر دو سوی سمبه وارد کنند، لیکن هنگام عمل یک عده مشکلات فنی ایجاد می شد و مخترع بزرگ توانست قبل از سال 1785 به رفع تمام این مشکلات موفق شود. برای آنکه بخار بتواند بطور متناوب بر دو سوی فشار وارد آورد و به منظور آنکه بخاری که مورد استعمال قرار گرفته بود وارد در دیگ سرد شود، نوعی کشو دراستوانه تعبیه کرد، به منظور آنکه حرکت دستگاه تبدیل به یک عده ضربات منقطع نشود و متصل و منظم باشد چرخ دوار چدنی و زینی بر دستگاه افزود که جبر حرکت آن اتصال مطلوب را تأمین می کرد، برای آنکه میله ی سمبه را که حرکت مستقیم الخط داشت به لنگر متصل نماید که هر یک از دو طرف آن قوس دایره ای را طی می کرد دستگاه معجزه آسایی مرکب از چندین میله بکار برد که به یکدیگر لولا می شدند و مجموعه ی آنها متوازی الاضلاعی تشکیل می داد که بسهولت می توانست تغییر شکل دهد، برای آنکه عدم تساوی در توزیع بخار را که موجب حرکات خطرناکی در داخل ماشین می شد، رفع کند آلت تنظیم کننده ای به کمک گلوله ها ایجاد کرد که حتی امروز، در عهد ما، یکی از وسایل اساسی برای مرتب کردن دستگاههایی است که به وسیله ی خودکار فرمان می دهد، و بالاخره برای آنکه تغییر مکان متناوب سمبه و لنگر را به حرکت دورانی تبدیل کند یکی از قدیمی ترین دستگاههای انتقال حرکت را که از قرون وسطی در چرخهای تیزگری به کار می رفته اند از نو زنده کرد.
پی نوشت ها :
1- کرزوس آخرین پادشاه لیدی در قرن ششم قبل از میلاد بود که گویا ثروتهای افسانه آمیز داشت. ثروت کرزوس در اروپا ضرب المثل است و هر ثروتمند بزرگ را به او تشبیه می کنند. «یادداشت مترجم»
2- مؤلف تعمداً مرتکب غلط تاریخی می شود زیرا مفهوم کالوری به عنوان واحد مقدار حرارت فقط از سال 1852 به وسیله ی فاور Faver و سیلبرمان Silbermann وارد گردید و وی در اینجا فقط برای سهولت بیان آن را به کار می برد.
3- مترجم متذکر می شود که چون سال 1736 قطعاً سال تولد وات است در 1763 چنانکه مؤلف نوشته است 23 سال نداشته بلکه 27 ساله بوده است بنابراین یا عدد 23 و یا سال 1763 اشتباه است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}